- چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۷:۵۰
- کد خبر : 26954
- مشاهده : 113 بازدید
- یادداشت های خصوصی

از نمایندگانی که در مشارکت حداقلی شهروندان و در فضای غیر رقابتی به مجلس راه یافته اند، جز بروز رفتارهای عجیب هم انتظاری نیست. خبر سیلی زدن نماینده مجلس بر چهرۀ یک سرباز راهور را، ابتدا رسانههای رسمی منتشر نکردند. بلکه نخست در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی انتشار یافت و بدین ترتیب در واقع […]
از نمایندگانی که در مشارکت حداقلی شهروندان و در فضای غیر رقابتی به مجلس راه یافته اند، جز بروز رفتارهای عجیب هم انتظاری نیست. خبر سیلی زدن نماینده مجلس بر چهرۀ یک سرباز راهور را، ابتدا رسانههای رسمی منتشر نکردند. بلکه نخست در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی انتشار یافت و بدین ترتیب در واقع به مخاطبان آنان که شمارشان هزاران برابر مجموع آرای او و جناب نماینده است، توهین کرده است.
از سوی دیگر قرار بود نمایندگان مجلس، خود ناظر بر کار دیگران باشند و اگر بنا باشد هیأتی بر رفتار آنان و هیأتی دیگر هم بر رفتار اینان و هیأت سومی هم بر رفتار ایشان نظارت کند وضعیتی طنزآمیز پدید میآید. جدای این، جناب عنابستانی از کی عذرخواهی کرد، نهایتاً؟
رهبر فقید انقلاب، در نخستین دیدار با نمایندگان مجلس اول که بدون اِعمال نظارت استصوابی تشکیل شده بود آن را «عصارۀ فضایل ملت» توصیف کردند. عصاره یعنی افشره. طعم افشرۀ یک میوه با طعم میوۀ اصلی یکسان و چه بسا بهتر است چون از تفاله خبری نیست.
حال اگر نمایندهای چنان رفتاری دارد از دو حال خارج نیست: یا خدای ناکرده مردم نیز چنیناند یا اینان نمایندۀ واقعی آن مردم نیستند. از حیث اداری و اتکا به شماری از آرای لازم در غیاب اکثریت واجدان شرایط هستند اما از حیث فرهنگی نیستند. چرا نیستند؟
چون سبزوار را طی هزار سال تاریخ و قدمت با نامهایی ماندگار میشناسیم و اگر اخیرا نماینده مجلسش یا در گذشته رییس سبزواری مؤسسه مالی اعتباری ثامن الحجج که از دهداری «کیذور» به بانکداری رسید و دو سال پیش به ۱۵ سال حبس محکوم شد، پیشتر سبزوار یادآور بزرگترین چهرههای فرهنگی، سیاسی و مذهبی این سرزمین بوده است.
با این وصف می توان ادعا کرد که نماینده سیلی زن ولو نمایندۀ آن شهر در مجلس باشند، نمایندۀ فرهنگ و تمدن و تاریخ سبزوار نیستند و از این رو میتوان گفت: حیف از سبزوار. خیلی که عقب برویم نام ابوالفضل بیهقی میدرخشد. زادۀ حارثآباد بیهق- سبزوار قدیم.
چه مناسبت فرخنده ای که این متن را در زادروز علی نصیریان مینویسم که یکی از بهترین نقشهای خود را در سریال «سربداران» ایفا کرد: “قاضی شارح”، قاضیالقضات باشتین/ برخی “قاضی شارع” آورده اند ).
یکصد و شصت هفتاد سال پیش هم نام سبزوار با ملاهادی سبزواری گره خورد و داستان دوربین عکاسی اگر هم راست باشد جالب است. نقل است که ملاهادی دربارۀ عکس گفته سایه بی صاحب سایه نمیتواند و ناصرالدین شاه قاجار در راه سفر در خانۀ او توقف میکند و از عکاسباشی میخواهد عکسی از ملا بگیرد تا بداند در این فقره، قاعدۀ «ظل و ذیظل» جواب نمیدهد و به جای بحث های فلسفی عکس میگیرند و میبیند و قانع میشود و مشاهده و تجربه را بر اکتفا به بحثهای انتزاعی، ترجیح میدهد.
در روزگار ما هم نام محمود دولتآبادی نویسندۀ نامدار ایرانی میدرخشد. هم او که اگر داوران نوبل، فارسی میدانستند یک لحظه در اعطای این جایزه بدو تأخیر روا نمیداشتند. زادۀ دولت آبادِ سبزوار. و البته دکتر علی شریعتی که متولد روستای مزینان در نزدیکی سبزوار است.
چون نام دولتآبادی و شریعتی آمد برخی شاید بگویند چرا حمید سبزواری نه؟ بله. از «حسین آقا ممتحنی» هم باید یاد کرد و کیست که این شعر را در قالب صدای زیبا بارها و بارها نشنیده باشد.
و بانگ چاووش او:
وقت است تا برگِ سفر ، بر باره بندیم
دل، بر عبور از سد و خاره بندیم
گاهِ سفر آمد، نه هنگامِ درنگ است
چاووش میگوید که ما را وقت، تنگ است…
برای منتخبان مجلس شورای ملی ابتدا واژۀ «وکیل» به کار میرفت اما چون با وکالت حقوقی اشتباه گرفته میشد واژۀ «نماینده» به جای آن ساخته شد که البته به صورت «نُماینده» در فرهنگ های لغت ضبط شده است. اما چرا نُماینده؟ چون نشان دهندۀ علاقهها و سلیقههای مردمانی است که او را برگزیدهاند.
سبزواری نیستم اما شک ندارم اینان اگر هم به لحاظ سیاسی و با همان آرای اندک و در انتخابات غیر رقابتی نماینده به حساب آیند، نُمایندۀ فرهنگ و تمدن آن خطه نیستند. افسوس که نه اهل خواندن بیهقیاند تا بگوییم تاریخ بیهقی را بخوانید.
نه رُمانخوان و فیلمبیناند تا بگوییم آثار دولت آبادی و سریال سربداران را باز ببینید. نه سن آنان چنان است که در سال انقلاب با شریعتی دمخور بوده باشند. پس، فقط می توان گفت حیفِ سبزوار…/ عصر ایران
مهرداد خدیر
نظرات