خبر تلخ و سیاه قتل در شیراز، از آن معدود اخبار حوادث است که از ذهنم بیرون نمیرود. این دسته اخبار را اصلا پیگیری نمیکنم، اما در به قتل رسیدن مأمور انتظامی چیزی هست که نمیتوان ساده از کنار آن رد شد.
بگذارید از اول قصه را بگویم: ما ساکن یکی از محلات پایینشهر بودیم، منزل ما حتی آن زمان از محدوده شهری خارج بود و باید حدود صد متر میآمدیم تا برسیم به شهر! پدر من معلم بود از همان زمان استاندارد تمکن مالی یک معلم را میشناختم!
حالا در همان دوران، مردی را هر صبح در مسیر مدرسه میدیدم که حتی از جایی بسیار دورتر از خانه ما، خودش را به محدوده شهری میرساند! از ساعت رفتوآمدش میفهمیدم که کارمند است، اما وقتی میدیدم منزل او حتی از جایی که ما بودیم هم قابل رؤیت نبود، تعجب میکردم! او حدود نیم ساعت را پیاده میآمد تازه میرسد به شهر!
یکبار که او را با لباس فرم دیدم فهمیدم مأمور انتظامی است. درجهها را هم که شناختم، فهمیدم خیلی هم درجه پایینی نداشته! از آن دوران به وضوح فهمیده بودم که کارمند نیروی انتظامی بودن، یعنی یک کار پر از مشغله و دردسر با ساعات کاری بسیار بالا، اما دارای درآمد بسیار بسیار کم …
اخبار مربوط به این قشر مظلوم اما پرکار و مهم همیشه ناخودآگاه جذبم میکرد و متأسفانه اکثر این اخبار هم تلخ بود! از همه تلختر اخباری بود مبنی بر محکوم شدن یک مأمور به دلیل مثلاً تیراندازی به کسی یا هر رفتاری از این دست!
در سالهای اخیر، مدام با قوانین جدیدتر، از یکطرف حجم کار در نیروی انتظامی گستردهتر شد، از آن طرف با حساسیتهای افکار عمومی، رسیدگی به تخلفات این مأموران، سختگیرانهتر.
از یک طرف هر کسی در این جامعه، اظهارنظری میکرد، بار رسیدگی به آن درخواست، میافتاد به گردن نیروی انتظامی! از فضای سایبری، فتا، راهور، دادگستری، قتل و سرقت بگیر تا حجاب و عفاف و حتی دوچرخهسواری بانوان، مسئولیتهایی شدند به گردن این نهاد که البته دایره نیروهایش عملاً زیاد هم نشده بودند!
هر چند وقت یکبار هم ویدیویی از بدرفتاری فلان مأمور منتشر میشد و بار مخالفتهای افکار عمومی، به جای تصمیمگیران پشت صحنه، آوار میشد روی این ضابطان اجرایی!
همه نهادها و تمام مجموعهها، بین افرادشان، نیروی متخلف پیدا میشود، اما مسئله این است که این موردهای خاص نباید به همه تعمیم داده شود! جایی مثل نهادی انتظامی، به دلیل اصطکاک بیشتر با مردم، بیشتر هم مورد توجه است، در حالی که مردم با مدیران تصمیمگیر از نهادهایی که اصلا اسمشان را هم نمیدانند، سروکله نمیزنند!
حرفم این است که چنین وقایع تلخی، به یادمان میآورد که حواسمان را در مورد این مأموران و کارکنان انتظامی بیشتر جمع کنیم و درستتر قضاوت کنیم! افکار عمومی اهمیت زیادی دارد، اگر ما از این نهاد حمایت کنیم، تصمیمسازان هم جهتگیری حمایتی خواهند داشت!
حداقل در منطقه خودمان که ۶ ستاد انتظامی وجود دارد و تا جایی که سر و کار داشتهام، دیدهام رویه قالب در آنها چقدر دلسوزانه و قانونمدارانه بوده، به نظرم میتوانیم با حمایت اجتماعی، به خصوص در بستر فضای مجازی که امروز بسیار تأثیرگذار شده، کمکی کنیم در جهت احساس امنیت مأمورانی که حافظ امنیت سرزمین هستند.